مامانی میترسه....
سلام فرشته کوچولو ی من...
عزیزدلم فردا میخوایم بریم واکسن 2ماهگی رو بزنیم...بخاطر سرماخوردگی 10 روز دیر شده...ولی خب از شانس مون 5 گانه وارد بازار شد و علیه یه میکروب بد اضافی هم آن شال...بدنت مقاوم میشه...با وجود اینکه ترم قبل دانشگاه کارآموزی بهداشت داشتیم و خودمون به نی نی های کوچولو واکسن میزدیم و همه چی رو یاد مامانا میدادیم ولی بدجوری میترسم خییلی نگرانتم...به مامانا میخندیدیم که ترس نداره که تازه خیییلی خوبه که واکسن میزنن و خیلی حرفای دیگه ولی الان فرق میکنه تازه دارم حس مادرانه رو درک میکنم...2 -3 روزم هست شبا بدجوری بیتابی میکنی پاهات سوخته نمیدونم شاید پیتزا تند خوردم از اونه شایدم بخاطر تغییرات پی پی ته ولی خودم یاد گرفتم چیکار کنم که زود خوب شی ولی دیشب بابایی که اومد رفتم لباساتو بشورم تا بیام دیدم با مامان ناز بردن تو رو شستن و....وای وای....تا ساعت 1 شب فقط گریه کردی..الهی قربونت برم ببخش دیگه یکی یدونه بودن نوه اول بودن و ارباب بودن این چیزا رم داره دیگه مامان وبابا بی تجربه و بزرگ ترام همه چی یادشان رفته....
ارباب ( بابابزرگ اینطور صدات میکنه ) طاقت گریه هاتو نداریم همیشه بخند خیییییلی دوست داریم.... راستی بعده سرماخوردگی خیییییلی لاغر شدی زود زود شیر بخور تا توپول شی