سلام پسر عزیزتر ازجانم دوست داشتم پست اولین واکسن رو بنویسم نه اولین بیماری ت رو....روزای خیلی سختی رو گذروندیم و درحال گذروندنیم بخاطر سرماخوردگی ت هم واکسن رو هنوز نزدیم. .. خیلی مظلوم تر شدی هرروز صبح و شب بهت آمپول میزنیم...خیلی اذیت میشی ولی باور کن ما بیشتر اذیت میشیم دل همه وهمه خونه!! کی خوب میشی نفسم؟؟؟ آخه میدونی دیگه طاقت گریه هاتو ندارم دیگه دوست ندارم داروهای بدمزه بهت بدم...سه بار رفتیم دکتر آخه خیلی کوچولو یی داروهای خیلی قوی نمیشه داد وحتی سرفه کردنم بلد نیست ی...بخدا من و باباوحید خیلی خیلی مراقب بودیم نمیدونم این بیماری از کجا پیداش شد.. .خیییلی دوست داریم تو ...